کهن آبادی تنها
فشتنق
این کهن آبادی تنها
که همچون کودکی کوچک
در آغوش مهربان کوه نظرگاهان
آرام خوابیده ست
با دوچشمش
زندگان و مردگان دیده ست
در میان تپه ها و کوهها
همچنان نستوه و پابرجا شده پنهان
درهجوم بادهای وحشی پاییز
یا نوازشهای بارانهای سیل اسا
آنسوی تر
کمی بالاتر از آبادی تنها
چهارطاق برزین مهر
معبد گفتارهای نیک
دیریست که خاموش است
نه دیگر اثری از اتش روشنگر زرتشت پیغمبر
وزیادها رفته
فراموش است .
چهارطاق برزین مهر
آنجا که یادگار دستهای مردان راست گفتار
زنهای نیک پندار
بر سنگ و ساروجش به جا مانده ست .
کهن آبادی تنها
یادگار پینه های دستهای مردمان نیک اندیش
بر بلندای تپه ها و کوههای نظرگاهان
سرگرم تماشای روستاهای اطراف است
چون پاسدار زنده دل بیدار
همچنان هوشیار .
کهن آبادی تنها
که شاید روزگاری
زیر پای وحشی تاتار و تازی ها
ترکان و اُزبکها
طاقت آورده ست
و اینک چون نگینی
جا مانده از اعصار تاریخ است
سر به زیر و ساکت و معصوم
از خستگی خاطرات روزهای دیرینه
خمیازه ها دارد
شباهنگام
ناله های یک شغال خاکستری ولگرد
روزها
رفت و آمد های سوسکهای تیره بی آزار
کهن آبادی تنها
وپیران کهن سالی
که دل از روستا بر نخواهند کند .
علیرضا عابدیان بادی ( روستای فشتنق 1396/07/08 )
[ بازدید : 177 ] [ امتیاز : 1 ] [ نظر شما : ]