ظهر شهریور ماه
ظهر شهریور ماه
ظهر شهریور ماه
روستا ساکت بود
خاک در وسعت خورشید میسوخت
باد می آمد
شیب یک تپه خشک را جاروب می کرد
گاهی از چشمه خشک کوچک
قطره آبی که چکید
لب تاول زده خاک را می بوسید
یک اُلاغ فرتوت
با ساقه تفتیده یک شاخه نی
تنها بود
لابه لای شاخه ها
یک انجیر سیاه
در حسرت چیدن یک دست
خمیازه میکشید
یک شغال لای درختان انار
دزدکی می لنگید
گاهگاهی که زاغچه ای قار میزد
یونجه سبز خیالات مرا
زیر پا له میکرد
جوی آب بی توقع آبادی
پارچه کهنه دل را شستشو میداد
زنبوری می آمد
شهد گلهای سفید قندان مرا با خود می بُرد
ظهر شهریور ماه
روستا ساکت بود
و
ریسمان کهنه تاریخ
از لب دیوارها
آویزان .
علیرضا عابدیان بادی - روستای فشتنق 1398/06/04
[ بازدید : 334 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]