قسمت سیزدهم : کلمات اصیل و محلی سبزواری
قسمت سیزدهم : کلمات اصیل و محلی سبزواری
دِکُب یِفتی یه = به شکم روی زمین افتاده
کُمُچ = نان ضخیم پخته شده زیر آتش
وَرچُپَّ = برعكس
دِقُلِ دِفُل = در سوراخ ديوار
مِسكَ = كره
قِمُق = سرشير
سَر چُ = مستراح
كُجِس = كجاست
مِل نَدَرُم = ميل ندارم
جُوُب مِنَنتَ = جواب نمي دهد
چِ مِنَ = نيازي نيست
دِكُديش گِردَنُم = بزنم به سرش
خُردي = كوچك- خرد
كُرپَغَ = قورباغه
اِووُ = دالان -راهرو
نِمَشوم = سرشب
پِرهَ = پيراهن
نِهَلي = تشك
دِطِغُر كِردِيي = به كسي گفته مي شود كه نان زيادي در غذا تليت كرده و نتوانسته همه آن را بخورد
رِزَكُ = نان تليت كن
اَزوُ مَحَل اِاُسَنَ مُگُمِت ؟= از آن موقع برايت افسانه مي گويم؟
حَس مِني = لذت مي بري
با خُدِش كُتِّ كُت مِنَ= با خودش غرولند مي كنه – زير زبونش بد و بيراه ميگه
خپ کِردَه: مخفی شده
ریم نَمِره: خجالت می کشم- رویم نمی شود
قُپَّ: به بخشی از یک کالا(وسیله)می گویند که گرد است
غذا دِبُرِ(وربُرِ): غذا در حال پخت است
اَشکینَ وَربُرّیَه: این امر در حالتی رخ می دهد که قاتق داخل اشکنه(نوعی غذای محلی) هنگام طبخ بر اثر حرارت زیاد و هم نزدن همزمان، گلوله شده و با روغن و مخلفات آن مخلوط نشود
قَتِق:خورش – دوغی که داخل مشک قرار گرفته و پس از چند روز ،آب آن گرفته شده است
[ بازدید : 267 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]