میوه خوب خدا
ناگهان باد وزید
چشم پُف کرده خود را می برم تا دورها
می گذارم قدمی پی در پی
راه
پُراز شیب و فراز
تپه ها پشت سرهم همگی پست و بلند
پای پُر از خستگی و ذهن پُر از ترس و گزند
شب و تاریکی وهن آلوده و سرد اوجنگ
ودرآمیختن زوزه باد
وسط معرکه سبز درختان انار
لای آن شاخه دوردست چنار
ناگهان خش خشی از پشت علفهای سیاه
وحشتی در دل من کرد فرو
وحشت از حافظه هایی دیرین
وحشت از جن و پری
لحظه هایی بگذشت
آسمان
پرده شب را به کناری زد و خورشید شکفت
لیک
هیچ نبود
هیچ نبود
همگی اوهام و همگی وهم و خیال
همگی بازی ذهن
شدم از وسوسه نور همه مالامال
روشن و صاف و زلال
آسمان
برکه آبی پاک
خاک
تشنه بوییدن آب
ناگهان باد وزید
ناگهان رقص اناری تنها
میوه خوب خدا
علیرضا عابدیان بادی ( شهریور 1397 ) - آبادی فشتنق -
[ بازدید : 189 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]