روستای فُشتَنق

روستای فشتنق ( پُشتَنگ)

آخرتابستان بود




ناگهان باران گرفت


آخرتابستان بود

و چراغدون

تکه ای گمشده از خاک بهشت

صحبت زنبورها

مورچه هایی ساکت و بی آزار

رقص آرام درختان انار


آخر تابستان بود

و چراغدون

ناگهان باران گرفت

سرد شد خاموش شد

اجاق آتش زنده و سوزنده من


ناگهان باران گرفت

خیس شد از قطره آب

قوری سوخته از آتش چوبهای انار


زیر دوش باران

بر زمین بنشستم

زیر سقف خشک درخت جوزی تنها

و نوشتم :


پیش ازاینها

این روستا

میوه هایش بیش بود

یونجه هایش سبزتر

دست بود و داس بود و گندمی

هم نشان از جای پای بی شماران آدمی


لیک با آن حال و این احوال

همچنان پیداست

در کوچه های خاکی اش

در میان خشتهای خانه های روستا

هم نشانی از صداقت هم نشان از پاکی اش




علیرضا عابدیان بادی ( شهریور 1397 - سر چراغدون


[ بازدید : 226 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ يکشنبه 1 مهر 1397 ] [ 19:56 ] [ علیرضا عابدیان بادی ]

[ ]

نام :
ایمیل :
آدرس وب سایت :
متن :
:) :( ;) :D ;)) :X :? :P :* =(( :O @};- :B /:) =D> :S
کد امنیتی : ریست تصویر
ساخت وبلاگ تالار مشاور گروپ لیزر فوتونا بلیط هواپیما تهران بندرعباس اسپیس تجهیزات عقد و عروسی تعمیر کاتالیزور تعمیرات تخصصی آیفون درمان قطعی خروپف اسپیس فریم اجاره اسپیس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]