کوله بار دل ببندم
کوله بار دل ببندم
کوله بار دل ببندم عزم چراغدون می کنم
تا همه غمهای خود وزدل به بیرون می کنم
میروم من تا به اوجنگ میروم تا کال گشاد
میبرم دل را به چَردر رو به بیابون می کنم
میروم تا بُرزوی تا چشمه نو راه میروم
تا نوک سر تیغ روم تا دیده حیرون می کنم
میروم من تا به صحرا تا به رزباز و به استخر
دانه دانه گل بچینم چهره گلگون می کنم
تا به گهوا میرسم من بر لب جویش نشینم
شعرکی را مینویسم شعر را موزون می کنم
علیرضا عابدیان بادی ( بهار 1397 )
معانی کلمات :
سر چراغدون : خارج از روستا و در نواحی جنوبی روستا و در بلندی ست
اوجنگ : قسمتی از باغهای روستاست که بقول معروف از نام آن پیداست
کال گشاد : دارای زمین کشاورزیست و مسطح میباشد و و بقول پیران روستا دارای پیشینه تاریخی است
چَردر : خارج از روستا و و در مسیر باغهای روستاست
بورزوی : برگرفته از نام بُرز و چشمه آب و استخری دارد
چشمه نو : در شمال شرق و در نواجی شمالی اوجنگ است
سر تیغ : نام رشنه کوه خاکستری رنگ بالای روستا می باشد که میتوان به رودخانه ربود و چهار طاقی روستا رسید
صحرا : پایین تر از گهوا و سر چراغدون است
رَزباز: چشمه ای ست در شرق روستای فشتنق
گَهوا : منطقه زراعی و دارای درختان و بالاتر از صحراست
[ بازدید : 178 ] [ امتیاز : 0 ] [ نظر شما : ]