من و پاییز در فشتنق
من و پاییز در فشتنق
من و پاییز در فشتنق
کنار آتش روشن
صدا تنها صدای زوزه باد است
هوایش اندکی سرد و آسمانش تیره و ابری ست
کوچه هایش ساکت اند و خانه ها خاموش
یادگار سالیان دور تاریخ اند
روستایی ست خفته در کوهپایه ای تنها
ولیکن روزگارش رو به پایان نیست
من و پاییز در فشتنق
بوی باران خورده کاهگل
عطر خاموشی
و شغال سرگردان بر یال کوه خشک
دنبال من بیا
به باغهای روستا
فراز تپه ها و کوهها
کنار من بنشین
بر روی خاک بی دروغ
کنار من بنشین
که چای آماده ست
دنبال من بیا
که دشت و کوه در پیش است
و مورچه ها و سوسکها
کلاغها
عقابها
ترسی نداشته باش
که چراغ بوته های پونه روشن است
آنجا نگاه کن
میان شاخه ها
ستاره های انار را
بر آسمان درختان
من و پاییز در فشتنق
و لحظه هایی دلنشین سرشار
علیرضا عابدیان بادی ( روستای فشتنق آبان ماه 1394)
[ بازدید : 280 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]